نازدونه مانازدونه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

امیرمهدی عسله عمه

یادآوری خاطرات

سلام گل پسره عمه فدای تو بشم که یه ساعت پیش با بابایی رفته بودی استخر و تو راهه برگشت تو ماشین بودی که زنگ زدی و بقوله خودت و با اون زبون شیرینت داشتی دلمون و آب میکردی ناقلا بزنم به تخته امشب کلی صحبت کردی باهامون امروز یاده یکی دوتا خاطره افتادم دلم خواست اینجا بنویسم  اول اینکه امروز داشتم کیک درست میکردم یادش بخیر وقتی پیشمون بودی یهو سفارش کیک میدادی و منم بخیال اینکه دوست داری کیک بخوری سریع پا میشدم و دست بکار اما... زهی خیال باطل البته کیک میخوردی ولی بیشتر مراحل کیک درست کردن و دوست داشتی مخصوصا اون قسمتش که با همزن تخم مرغارو میزدیم یعنی وقتی اون مرحله تموم میشد یهو از کنارم خیلی اروم و بی سرو صدا جیم میشدی و ب...
29 مرداد 1393

پسره خوشتیپ ما

سلام ناز نازی عمه خوبی پسری؟ دیشب بابایی بهم پیام داد که واسه امیر لباس خریدیم بقوله بابایی دختر کش   دیگه بعدش زنگ زد و همینکه گفت لباس خریدیم تو یهو اومدی دمه گوشی با صدای بلند گفتی کلاهم خریدم  دلم میخواس اون لحظه پیشم بودی و محکم بوست میکردم قوربون خرس کوچولوی خوشتیپم بشم یکی از لباس عیدتاتپیراهن سفید بود با شلوار  مشکی هر وقت اونو تنت میکردی میگفتی داماد شدم  عزیزززززززززم دوست دارم به اندازه تموم دنیا اووووم ماچ ...
24 مرداد 1393

دلتنگیم...

سلام عسله عمه  خوبی گلکم؟الان که دارم برات مینویسم تو اینجا پیشم نیستی پیش بابایی و مامانی هستی تو مراغه ،خونه خودتون. تقریبا ییک ماه و نیم میشه که ندیدمت  تو پسره آقایی هستی اینکه میگم آقا یعنی واقعا آقا،یک بزرگ مرد کوچک با اینکه بخاطره شرایط درس خوندن مامانی ناچاری از بابایی دور باشی ولی تحمل میکنی  عاشقتتتتتتتتتتتم نازنینم وقتی منو عمه جونجونی صدا میکنی انگار دنیارو بهم دادن هرچند ی وقتاییی یادت میره و عمه صدام میکنی و از جونجونیش فاکتور میگیری و من جواب نمیدم خودت متوجه میشی و میخندی سریع عمه جونجونی صدام میکنی خوب چیکار کنم عزیزکم دلم به همین خوشه دیگه هرچند این روزا ناقلا شدی یکم و تلفنی باهامون صحبت ن...
23 مرداد 1393

اولین پست

سلام امیرمهدی من البته من تورو به اسمهای مختلف صدا میکنم مثلا خرس کوچولو،عسل بلا شیکر طلا،نازدونه و... امیرمهدی جونم الان همینطوری اومدم و یهو خواستم این وبلاگو ایجاد کنم تو الان از من دوری و من خیلی دلتنگتم ...
22 مرداد 1393
1